حالا چی عشق من باز تنهایی انگار کجا رفتن اون همه یار؟ که می گفتی جون میدن واسه ت هزار نه، صد هزار بار ♪ حالا چی عشق من ببین کیو می بینی واسه ش افسانه بچینی که قشنگ و نازنینی و چنانی و چنینی ♪ کی به جز من میتونه نگفته هات و دغدغه هاتو از تو نگاهت بخونه؟ کی به جز من میتونه بیاد دوباره به یه اشاره غمو از دلت برونه؟ کی به جز من میتونه نگفته هات و دغدغه هاتو از تو نگاهت بخونه؟ کی به جز من میتونه بیاد دوباره به یک اشاره غمو از دلت برونه؟ من، فقط من وارث تموم دلتنگیاتم مرهمی برای خستگیاتم می گفتی که هراسون شدی از بی اعتنایی یا از سادگیای اول هر آشنایی می گفتی که چه طور ازت یه بازیچه میساختن اونایی که به ظاهر دل به عشق تو میباختن می گفتی و منم چشمامو رو حرفات می بستم بغضت می شکست و با تو من هم می شکستم امّا اشکام واسه تو نبود، همه ش واسه خودم بود برای اون روزایی که من عاشقت شدم بود برای اون روزایی که من عاشقت کی به جز من میتونه نگفته هات و دغدغه هاتو از تو نگاهت بخونه؟ کی به جز من میتونه بیاد دوباره به یه اشاره غمو از دلت برونه؟ کی به جز من میتونه نگفته هات و دغدغه هاتو از تو نگاهت بخونه؟ کی به جز من میتونه بیاد دوباره به یک اشاره غمو از دلت برونه؟ من، فقط من هم گریه و هم اندوه و هم سوز هم غصه ی غصه های هر روز من، فقط من