اینجا من تنها نشستم با خیالت لب دریا یاد تو مونده فقط برای من از همه دنیا انگاری قصه میگه صدای مهربون موج ها میگه نیستی خالیه جای تو روی تن شن ها میگه نیستی خالیه جای تو روی تن شن ها یادمه قصر شنی رو که با هم ساخته بودیم توی قصرمون دوتا عاشق دلباخته بودیم توی باغچه اش گل های قشنگ کاغذی می کاشتیم ما که از مهر و محبت واسه هم کم نمی گذاشتیم اما دریا با حسادت تو شب طوفان و وحشت با خروش موجای سرد زد و اون قصررو خراب کرد ما با هم فریاد کشیدیم سر دریا داد کشیدیم ما با هم فریاد کشیدیم سر دریا داد کشیدیم بیا تا قصر شنی رو بسپاریم به دست دریا توی آسمون دلها برسیم تا اوج ابرها بیا برگردخونه ای از عشق بسازیم تا دیگه زندگی مونو ما به این موج ها نبازیم