چرا پیشم نموندی غم تو دلم نشوندی با رفتنت هستيمو به نابودی کشوندی تو باور دل تو جدايی جايي نداشت چی شد دل عاشقت رو قلب من پا گذاشت رفتي تو ای نامهربون نذاشتي حتي يک نشون از عاشقی از عشقمون بي تو زدم سر به جنون راستي که عشق تو اين زمون نيست تو دل پير وجوون رفتي تو بي بهونه به رسم اين زمونه قصه هنوز همونه گريه های شبونه مي گفتی بي تو شبهام ستاره ای نداره خنده های تو واسه ی من شادی مياره ولي وفا نداشتي مهر و صفا نداشتی با يک بغل خاطره منو تنها گذاشتی رفتي تو ای نامهربون نذاشتي حتي يک نشون از عاشقی از عشقمون بي تو زدم سر به جنون راستي که عشق تو اين زمون نيست تو دل پير وجوون رفتي تو ای نامهربون نذاشتي حتي يک نشون از عاشقی از عشقمون بي تو زدم سر به جنون راستي که عشق تو اين زمون نيست تو دل پير وجوون با اين که دل شکستم ، منتظرت نشستم بيا که من به جز تو دل به کسی نبستم