خنجر از خنجر از پشت بزنها که رفیقند خدا مردن از مردن از دست عزیزان شده این رسم کجا این رقیبان که به ظاهر شده بودند رفیق جمله نامرد ترین مردم شهرند همه شب به شب شب به شب دلهره دارم که شبیخون نزنند با نقاب شب و با دشنه و شمشیر و قمه خنجر از خنجر از پشت بزنها که رفیقند خدا مردن از مردن از دست عزیزان شده این رسم کجا چه بگویم من از این کهنه رفیقان شفیق نا رفیقند که از دیدن من منزجرند من در این جمع ندارم به خدا متحدی چون به مرگم همگی چشم به ره منتظرند خنجر از خنجر از پشت بزنها که رفیقند خدا مردن از مردن از دست عزیزان شده این رسم کجا جمله کفتار صفت منتظر مردنمند تا پذیرائی گرمی بکنند از جسدم من اگر جان به سلامت ببرم مهلک راااه یاد نامردمی این رفقا میکشدم خنجر از خنجر از پشت بزنها که رفیقند خدا مردن از مردن از دست عزیزان شده این رسم کجا خنجر از خنجر از پشت بزنها که رفیقند خدا مردن از مردن از دست عزیزان شده این رسم کجا