اي نجيب از تن اين جاده كور سايه خسته و تنهامو بگير دعوتم كن به صداقت به بهار از من اين سردي دستامو بگير اي نجيب مهربون چشماي تو حرمت اوجُ به آسمون ميدن دعوتم كن به همه پنجره ها كه پريدنو به من نشون ميدن تو تنت عاطفه ي گندمزار تو بلور خنده هات بوي گلاب تو صداي رويش دوباره اي واسه گلبرگاي پرپر روي آب اي نجيب از تن اين جاده كور سايه خسته و تنهامو بگير دعوتم كن به صداقت به بهار از من اين سردي دستامو بگير اي نجيب مهربون چشماي تو حرمت اوجُ به آسمون ميدن دعوتم كن به همه پنجره ها كه پريدنو به من نشون ميدن تو تنت عاطفه ي گندمزار تو بلور خنده هات بوي گلاب تو صداي رويش دوباره اي واسه گلبرگاي پرپر روي آب اي نجيب از تن اين جاده كور سايه خسته و تنهامو بگير دعوتم كن به صداقت به بهار از من اين سردي دستامو بگير من يه تنها يه پريشون يه غريب مي كشم سايه مو رو سنگاي سخت پرم از خاطره ي دربدري مثل افتادن برگ از يه درخت پيرهن من نه سفيده نه سياه سينه ريزم نه از آهن نه طلا دعوتم كن توي چشمات به حرير يا تو دستات به غرور مخملا عاشق وسوسه ي سياهيه دل من با همه بي گناهياش دعوتم كن به همون ماه نجيب كه شبو دوست داره با سياهياش اي نجيب از تن اين جاده كور سايه خسته و تنهامو بگير دعوتم كن به صداقت به بهار از من اين سردي دستامو بگير