گله نکن از من بی سبب نبود این جدایی بی سبب نبود دل بریدن و رفتن گله نکن از من من خسته و تیره و بد کرد شب و روز به پای تو نشستم بی سبب نبود آخر از تو گذشتم گله نکن از من دست من پر از ستاره و گل بود فصل تو من و به باد و بارون داد من فقط اینُ گفتم بی صدا به قاصدک باد شب حسرت و اندوه وقتی میرسی به گریه کردن یاد آینه آینه شکستن من باش گله نکن از من لاله لاله ی خون و غزل شد دل من برای با تو موندن خود تو، خودت رفتن منُ خواستی گله نکن از من به تلافی هزار شب دردُ به تلافی هزار شب بیدار من فقط اینُ گفتم بی صدا به قاصدک باد