لحن لبخندش هنوزم مسریه (مسریه) حالت چشماش آدم میکشه (آدم می کشه) مثل یه بیماری بی انتها یه دفعه میادو کم کم میکشه بس که اسپند تنش بی رحم بود، زندگیم روی لباش کز کرده بود واسه کشتن، چشماش کافی نبود، این دفعه موهاشو قرمز کرده بود من تمام زندگیمو ریختم توی مرداب نگاه سرد اون بی زره رفتم به جنگ تن به تن، به ستیز خنده نامرد اون ♪ مثل یه ویرونی بی ابتدا، مثل جنگیدن برای باختن مثل تصویرای غرق دلهره وقتی از ماه عکس می انداختم مطمئن از این که پایانش خوشه، مثل یه اسب کهر میتاختم اون فقط عشق منو از دست داد، من تمام زندگیمو باختم من تمام زندگیمو ریختم توی مرداب نگاه سرد اون بی زره رفتم به جنگ تن به تن، به ستیز خنده نامرد اون من تمام زندگیمو ریختم توی مرداب نگاه سرد اون بی زره رفتم به جنگ تن به تن، به ستیز خنده نامرد اون