زن،زندگی آزادی زن زندگی آزادی زن زندگی آزادی حـیـف که از جنس شب اید و حـاکـم به خاک تنم خار شم اگه یه روزی از خـاکـم دل بکنم چی بپوش چی بخور چی بزن چی بگو دیـــوث خستم ازت دست و پامو بستی از ازل تو می کنی و من میشم هَول؟ کی زد تو گوش کی از اول؟ وقتی که من گیرم سر محل بی زارم از توجیه و توضیح و رد شدم از تو بگذر ازم من بدپوشم تو رو سننه من می زنمو لول شم تو رو سننه حال می کنم توشم تو رو سننه من عاشقم بوشم تو رو سننه ها چیه نگاه می کنی به دستام خط می ندازه رو چشات تتوام تیغم داره باز پاش میام بپیچی به پام من از اون لاشیام که پارت می کنمو بازداش میام هیژده ساله هیژده تا خط دهه ی هشتادی قاتل خشتک می کشم رو سرت شورشی دختر مامورا جلوم انداختن سپر میگی رد دادی آره کاملا روبرو لشکر همه قاتلن فرصت بدی از سر حاملن رخصت بده دوستام همه قابلن آه هشتاد ساله سرت توی خشتک منه دامن کوتاه بپوشم زشته که نه نه من هرجوری عشقمه آزادیمه بکش بیرون از ما که ریختم سرت شاشیدم توی اون اعتقاد و باور که بخواد بم فرمون بده من پاشیدم روی اون انقلاب و اصلی که بخواد منو پنهون کنه خود خَشمم خیابون مال ماس داداشیا پشتم هیبت باراباس لاستیک بده بابا جون آتیش از ته بزنم بکنم ریــــش روسری می سوزه واسه مهسا حرف مفت واسم دیگه باقی بحثا متحد، منسجم سرپا ایرانو می سازیم توی ده سال من بدپوشم تو رو سننه من می زنمو لول شم تو رو سننه حال می کنم توشم تو رو سننه من عاشقم بوشم تو رو سننه صدا صدا می مونه و تنم فدا برای میهنم صدا می مونه و تنم فدا برای میهنم زن، زندگی آزادی کینه ی ما یه دونه بود شما کاشتین تا این خنجر درآد این خنجر غم تو سینه شه عطش داره هنوز خون می خواد توپ، تانک، فشفشه آخوند باید گم بشه حـیـف که از جنس شب اید و حـاکـم به خاک تنم خار شم اگه یه روزی از خـاکـم دل بکنم حـیـف که از جنس شب اید و حـاکـم به خاک تنم خار شم اگه یه روزی از خـاکـم دل بکنم