به گود چشم سیاهش به خون توی نگاهش به آن دو ماهی قرمز میان عمق دو چاهش نگاه کردم و گریه امان نداد بمانم ♪ به او که معنی دوریست که انتهای صبوریست به خنده هاش که زوریست نگاه کردم و گریه امان نداد بمانم ♪ امان از آن شب وحشت امان از این همه دوری از این تنفس در مرگ عذاب زنده به گوری به هیچ راه پس و پیش به درد بیشتر از پیش به آن دو چشم دهاتیش نگاه کردم و گریه امان نداد بمانم ♪ به ساق و سایش ارّه به جیغ او ته درّه به مرگ ذرّه به ذرّه نگاه کردم و گریه امان نداد بمانم
به روی و موی سپیدش به اشک و تاری دیدش به کور سوی امیدش نگاه کردم و گریه امان نداد بمانم امان از آن شب وحشت امان از این همه دوری از این تنفس در مرگ عذاب زنده به گوری به هیچ راه پس و پیش به درد بیشتر از پیش به آن دو چشم دهاتیش نگاه کردم و گریه امان نداد بمانم