من مست شدم ای وای من دیوانه شدم ، ای داد من با من منشین افسانه مگو رندانه شدم ای داد من من مست شدم وای من دیوانه شدم ای داد من با من منشین افسانه مگو رندانه شدم ای داد من بی موجب از او رنجم و بی وجه کنم صبح این ها نکنم عاشق دیوانه نباشم صد فصل بهار آید و بیرون ننهم گام ترسم بیایی تو و در خانه نباشم دیوانه شوم از تو که بیگانه پرستی آزار کشم گر ز تو بیگانه نباشم بی موجب ازو رنجم و بی وجه کنم صبح این ها نکنم عاشق دیوانه نباشم (عاشق دیوانه نباشم) (عاشق دیوانه نباشم) من مست شدم ای وای من دیوانه شدم با من منشین رندانه شدم