دیدم نگار خود را میگشت گرد خانه برداشته ربابی " میزد یکی ترانه با زخمه ای چو آتش " میزد ترانه ای خش مست و خراب و دلکش " از باده مغانه در پرده عراقی " میزد بنام ساقی مقصود باده بودش " ساقی بدش بهانه آن یار ماه رویی " در دست او صبویی از گوشه ای درآمد " بنهاد در میانه بر کف نهاده آن را " از بهر دل ستان را آن وقت بکرد سجده " بوسید آستانه (دیدم نگار خود را میگشت گرد خانه)