عشق من در سفر عشق خطر باید کرد سینه را بر سر مقصود سپر باید کرد از شبو ظلمتو از ظلم نباید ترسید تا به خورشید فقط ذکر سحر باید کرد به وصال دل از این راه خبر باید داد و جهان را هم از این راز خبر باید کرد تیغه ی درد اگر از رگ و جان داشت گذر عاقبت از لبه ی تیغ گذر باید کرد عشق من در سفر عشق خطر باید کرد موج در موج اگر شاهد دریا با شی قطره قطره به دل دوست اثر باید کرد از سفر جز هنر عشق نباید اموخت از دل خود به دل دوست سفر باید کرد عشق من در سفر عشق خطر باید کرد یار من چرخ به دلخواه نخواهد چرخید تا بدانی به چه تدبیر هنر باید کرد فتح این قله ی ازاد به اسانی نیست عشق من در سفر عشق خطر باید کرد