وقتی که من مدرسه میرفتم یاد گرفتم که یک مقیاسهایی هستن که همه چیز رو باهاش اندازه میگیرن از موی کوتاه تا پیرهن پاره اسمش هم تقواست و هر آدم باتقوایی هم اون رو داره آره تو جامعه آدمها دو دسته هستن یا خیلی پاک یا خیلی پستن شهر ما آدم خاکستری نداره یه روز از عشق، از عشقت میمیرن هاها سایزت رو برای ساختن مجسمهات میگیرن ولی وای اگه از چشم، از چشم بیافتی دیگه مهم نیست چه کارهایی کردی و چه شعرهایی گفتی به همین مفتی ای واژگون، نامهربون من مطرب نیستم در شرایط عادی باید کلی هم تحویلم بگیرن والا ای اجتماعِ خشمگین میخوام یه مدت ازت مرخصی بگیرم آآآی تو من رو فراموشم کن من میرم جایی که آهنگی ازم بربیاد عزت زیاد تو من رو فراموشم کن من میرم جایی که شعرهای من رو نریزن دور بگن چشمت هم کور حالا هم من اینجام وسط اتوپیا جهان اولی شدم مثل این خارجیا دنبالِ زندگی تو این برو بیا هنوز هم یه تنها هنوز هم در جفا هنوز هم یه زیرزمینی هنوز هم در خفا دلم هم تنگ شده واسه اون شهر سیاهِ زیبا سیاهِ زیبا سیاهِ زیبا سیاهِ زیبا تو من رو فراموشم کن من میرم جایی که آهنگی ازم بربیاد عزت زیاد تو من رو فراموشم کن من میرم جایی که شعرهای من رو نریزن دور بگن چشمت هم کور گفتم که فراموشم کن من میرم جایی که آهنگی ازم بربیاد فعلا عزت زیاد حالا میخوای کلا هم فراموشم نکن اگه این بختِ کجِ ما بچرخه میگن یه روزِ خوب میآد