روزی که با تو بودم، در زیر چتر باران گفتی خوش است بودن، گفتم کنار یاران تا بیکران خویشم، گامی دگر نمانده ست آغوش مهر بگشا، ای راز روزگاران خسته است شبرو ماه، ای ابر همرهی کن تا تر کند گلویی، از جام چشمه ساران ای شب چه میکشانی، در خاک و خون شفق را فردا دوباره آیند، از راه نیزه داران روز وداع یاران، ما را امان ندادند دردا که تا بگرییم، چون ابر در بهاران تا موج موج این بحر ما نیز رهسپاریم با جوی ها بگویید، ای قطره های باران با جوی ها بگویید، ای قطره های باران