داغ چشماتم زاگو با نگات داغم کن داغ حرفاتم زاگو با صدات داغم کن تو ماه آبادانی، عروس نخلستانی ما شیر بهمن شیرم، به زلف تو زنجیرم دلِمه که خاطرخواهته، والا ما بی تقصیرم دوست دارمش که سینه چاکم کنه، ها والا بسوزونه با آتش و پاکم کنه، ها والا دوست می دارم شرجی و خرماپزون با تو بُشوم گرما هلاکم کنه ما بلمرونم، صدای کارونم موج آرومم، همیشه می خونم مردمون می گن بلمرون آی بلمرون بگو از شب های مهتابی و کارون می گم اما چی بگم که خیلی وقته هم بلم شکسته هم قلب بلمرون (مادرم نوشته عزیزم عزیزم... وای تو رفتی داغی هشتی روی داغم عزیزم نیومدی غمت اومد سراغم عزیزم باغ گل با تو صفا داشت خزان بی تو شبیخون زد به باغم علی جون غصه رو آزادش کن غم بسه شادش کن)