میخوای چه قدر برگردی عقب؟ (میخوای برسی اینجا؟) که بری جلو؟ راه فراری نیست حداقل از خودت (بزن بریم) میخوام خاطراتم نمونن پیشم میمونم تبدیل به همونم میشم گذشت و باز همون رنگیم آدما رد میشن و از رو من میرن نه غمگینم، نه در میرم فقط صدم ثانیه هام هدر میرن یه قرنطینه تو قرنطینه ام تو مشت کمانمو میگیرم عقب میرم پرواز بالاتر از ابر هاست اون بالا کلی عقاب تنهاست جشن زمینیا دوباره برپاست بادبادک هاشون تو غباره در باد جنگا رو فراموش کردن دیگه تو رگی شدن و در آغوش رفتن تبدیل به پرچمش کردن اون نیزه هایی که سرها روش رفتن جنگلو دفترش کردن اون قدر که ننوشتن جمعش کردن جماعتی توی صف نشستن بگن برای ما بوده ضربدرش کمتر پای منبر رو منقلش کردن رفیق های صمیمی رو عنبرش کردن درست نشد از هر روش رفتم برای همین بال هامو پَرپَرش کردن پای پیاده به جنگلش رفتم همه طبیعت منو سرزنش کردن درو رو به هر کَسش بستم هر کی که هست بود رو هست ترش کردم فهمیدم فقط سخت ترش کردم بال هام در اومده مقصدش دستم سرزمینی نیست سبزتر از قلبم و همه ترس های قبلاً از مرگم پرنده بالش بازه گذاشت هر چی تو توانش داشت مونده یه راک استار اینا رو ببینی توی خوابت داش برنده ی راهت باش کل بازی مثل دانشگاهست میشه نجاتش داد مرد تو آینه رو کامل ساخت داداش قدیمی، دمدمی مزاج من همونم که همه یه روز کف زدیم براش که وضع خوبم رو مرامم تاثیری نداشت با تن لت و پارم هنوز میکنم تلاش که من لای تیغه های پرگار شدم این پس زندگی من رو باید صد بار کنن فیلم که هر بار پریدیم بی ترس از بلندی به جای شاخه ریشه ها رو اصلاح میکردیم دیگه طرف ما تنِ لشی نیست این جا دستای خونی تو ما تنها بدی نیست دنیا رقص اسلحه است و اصلاً برادری نیست زن، تو آدما برابری نیست نه، داشی مال من نیست دنیای پُر بُت، پُر تندیس قله میشه یه روزی چندتا سنگ ریز افسانه میشه یه روز حتی چنگیز من اهل جای دیگه ام، خداشونو دیدم محبتی توش بود که درد شد تو سینه ام من همون ساقیشونم که سیبشون رو چیدم پس آدم تر از باقیشونم، حس کن از چی میگم آموزش آزمون بوده تو این چرخ و چرخه که داستان بقا داره رو همین میچرخه یه پرانتز هم باز بذار لای کل حرفات که شاید یه روز نفهمی و عوض بشه رنگت به موش پول دادن حاجی مار بخوره به شکمای گشنه شون کارد بخوره که ندیدیم جز دخی کار بکنه فقط بلده رو دوش ماها پارک بکنه زور مِلی، خاک قرضی، چرخ کج اقتصاد باورای تلخ و کهنه، گشنگی اجتماع همه به هم میزنن و اینجا مُرده اعتماد سطحی دیدی دم دستی ادعای اطلاع که نه تو نه من مقصر نبودیم که نبود و نگرد ما زخمی و کبودیم که شعر من و تو شکلی از شاپرک سازی بود تو شک شروع تمام این شامورتی بازی بود که کردیم و خوردیم و آخ هم نگفتیم تو کوره های گرم تر از آهن میپختیم جالب این جاست میگفتن که من و تو ایم کوریم فرمودن ما هم همین که بد نباشیم خوبیم من نم نم به شهرت باریدم من سوختم از تابیدن ببین مشتی آسمونیم هنوز هم رو ابرا راه میرم ولی بی دلیل منم تا انقضا دین رو زمین با چهار تا دونه تحسین هم انگیزه همیم نه زیادیم نه کمیم، نه قبلیم و نه بعدیم چون همه خوبا بد میشن از زاویه بعدی پرنده بالش بازه گذاشت هرچی تو توانش داشت مونده یه راک استار اینا رو ببینی توی خوابت داش برنده ی راهت باش کل بازی مثل دانشگاهست میشه نجاتش داد مرد تو آینه رو کامل ساخت پرنده بالش بازه گذاشت هرچی تو توانش داشت (می خوای چه قدر برگردی عقب؟) مونده یه راک استار (که بری جلو؟) اینا رو ببینی توی خوابت داش برنده ی راهت باش کل بازی مثل دانشگاهست (راه فراری نیست، حداقل از خودت) میشه نجاتش داد مرد تو آینه رو کامل ساخت