برق کلِ شهر قطع امشب اینجا که می بینی قبره قصه ـَس فکر میکنی من أ نسله جِنم آره تو صدام کن اسب ولگرد میتونی بدی لَم به بی ام وَت منم توو جیبم سمه مِن بعد خاک و توو قلبه خود چال کن برو تووی شهر ما نا کن و کار کن بسِته پاسخ ها کن و پاک کن بذار بهت بگن یه کالبده کار درست من آمپول میزنم توو چادر پاسر و نواده هام گوش میکردن آلبومه باب و (باب مارلی) حرف حرف حرف حرف یه زندگیه آرومی داشتیم رو خاکه بهشت آلو میکاشتیم لورل میگه چه آرومی هاردی ما از مرده هامون جادو میسازیم درخت های بید و دیدی آب میشیم با بارون میباریم یه صفای سیر و شیرین خونه هامون و به آسونی ساختیم همینه مرد حریق ترس چیه این یه زلزله ـَس شبیه بَم هر روز از قبل میشی خمیده تر مگه نمیگفتی بابام هست وزیر نفت حالا چرا جات شده توو طویله تنگ بیا پرواز کنیم توو مسیر سبز سگ های بالدار بارها و بارها آواز میخوندن توو حیاط باغ ها گنجیشکاتون مُردن اون مرد تنها مونده با غُده ـَش پَر کفتر کفه حیاط پُره نذار این شکارچی خلاف کنه ماموریت من انجام شده پس پاشو که حافظمو دل برد بگو گاو صفت ها رو خرس خورد شاه شو و باد بزن ها رو حس کن رسیدم به شهری که همه اعدام میشدن مسیرم و از رو ستاره ها پیدا میکنم بین من و کوه هزاران کیلومتر فاصله ایجاد کرده مه چرا این مرد میخواد نعشه شه برو جلو و باهاش بکن درده دل خیلی سخته ولی خُب به صرفشه جامِ خوشبختیت و باهاش سر بکش بگو راستی چه خبر از بهشت چه خبر بگو راستی چه خبر از بهشت با چشم باز بهم نگاه کن آرزو داشتم بعد مرگم زنده باشم از اون بالاها نگاه کنم به انعکاسم