اقا خودش خوب میدونه که ما اونو از رودخونه درش آوردیم بیرون آوردیم آوردیمش توی خونه حالا پاشو حالی بکن برقص و خوشحالی بکن مانند ما شو بیشین و پاشو حالا که کبکت می خونه اگه نرقصی میشینم عقده دل واز می کنم نیگا تو چشمات می کنم شکوه رو آغاز می کنم میگم حسن جغجغه رو نون بده و چایی بده میگم حالا در بیاره کفشتو دمپایی بده (غزل): آ... ی ز هشیاران عالم، هرکه را دیدم غمی داره اما... ن آ... ی آ... ی بزن بر طبل بی عاری که آن هم عالمی داره ها... ی جا... ن آ... ی () آقا خودش خوب میدونه که ما اونو از رودخونه درش آوردیم بیرون آوردیم آوردیمش توی خونه حالا پاشو حالی بکن برقص و خوشحالی بکن مانند ما شو بیشین و پاشو حالا که کبکت می خونه اگه نرقصی میشینم عقده دل واز می کنم نیگا تو چشمات می کنم شکوه رو آغاز می کنم میگم حسن جغجغه رو نون بده و چایی بده میگم حالا در بیاره کفشتو دمپایی بده میگم حسن جغجغه رو نون بده و چایی بده میگم حالا در بیاره کفشتو دمپایی بده