میدونم از من نفرت داری چون رُک عیباتو بت گفتم صاف زُل زدی توی چشمام گفتی که همه حرفات زرِ مفتن دست رد به سینم زدی گفتی که ترکم کنی میریزه دردام چون تو نبودی آدمِ صداقت تلخیِ حقِ تیزیه حرفام بازی بردم و زدم کنار کلِ افتخارش موند برا تو اونقدر شدی تو شادیا غرق که نفهمیدی حتی کی داشت هواتو من میدادم راتو نشون مثل قاصدکِ نامه رسون بردم دعا به عرش زمون غروب دلگیر و اشک خزون لبخند تو خورشید من هر لحظشم گرم تابشم تاریکی مطلق شدم وقتی گفتی میخوام تک ستاره شم روی خطای مرز خواهشم نمیخواستم سدِ راه بشم خوب میدونم دلیلش چیه الان طرف گرم بالشم جولانگاهِ نامرداست دنیا و جنگ آهن هاش جولانگاهِ نامرداست دنیا و جنگ آهن هاش این وسط که زنجیرن دریا دلا و پابنداش این تو و اینم دنیای بی من من نبودم خود خواه و بیرحم اگه زودتر نرفتم از زندگیت چون پشتت گرگارو دیدم اگه رفتن من تورو میرسونه به آرزوهات تا قله ات میرم تو بی من آزادی چرا کنه موندنم آزردت میرم که یاد بدم عاشقی رو توهم دل نشکستن و یادبگیرو چوب خط های من پره دیگه خوردم ی جنگل چوبِ سادگیمو هرچقدر که بهتر تاکردم بیشتر شخصیتمو تا کردن هرچند دادم صبر و نشون ولی بالاخره دهنمو وا کردن اگه ب قول تو امروزی نبودم جای تتو روی دستامه پینه اگه واسادم رو پای خودم بیداری کشیدمُ زیر چشمامه تیره یه چیزی توی وجودم فریاد میزد تو مردی صاف وامیسی راس میگی نبودم لاکچری ولی غیرت و ندادم باج ب هیشکی جولانگاهِ نامرداست دنیا و جنگ آهن هاش جولانگاهِ نامرداست دنیا و جنگ آهن هاش این وسط که زنجیرن دریا دلا و پابنداش این وسط که زنجیرن دریا دلا و پابنداش