یه من اینجا داغداره
یه من مهاجره و آواره
یه من زخمی و خونی
یه من توی لیست آبانه
یه من شده تبعید از خونه دور
یه من حبس توی سلولِ سوت و کور
یه من منتظر حکم اعدام
یه من مفلوک تو آینه رو به رو
یه من شرمنده خانواده اس
یه من تحت تحریمای ظالمانه اس
یه من رسیده ته خط
فقط زدن به سینش دست رد
یه من اقلیت و بی پناهه
یه من محروم و بی قراره
یه من صدای عربدش
با لب خشک و تشنه پیچید میگه العطش
اینجا لاشخورا عِلمشو دارن
به گند کشیدن حتی عشق به خدارم
تا دسته شعارن
بنده دُلارن
پا بند بُتائ
بعد دست به دعان
اینا دیگه کین
خرافه جادوی عقیدس
تا اشک شوق بریزی
رو تابوت حقیقت
بری پا بوس ملیجک
کیسه هاشون خالی شه
تا ناموسو دریدن
با خونبهای ملت قانونو خریدن
افسارو بستن به سانسور و امنیت
کاش پول نفت میرف تو فانوس طریقت
تا بپیچه تو دی اِن اِیه داغون عَطیقت
نمیشم یه ماشین تو ماشین
از مغز میزام و الان پاچید تو راهیم
تا ترسو توی خودم کشتم
نور حق درونم
به سرعت رشد کرد
دیگه پاک پاک
کولاک باطن
تو راهه تا کی
توپاک کامل
یه پیکنیکی لاپاشه
تو مسیرو اگه ریز بشی جاپاشه
یه تنه زده به گله خوکا
به هدفش غذا دادن کله پوکا
رفت گندشون تا
جامعه تو بنگ و شیشه ترامادول غرق
کر کنندست این خبرا دورم
رسانه ها قبضه فراماسونن
میگن حجابتو شُل كُن کراواتو نه
كُدارو میشناسم
میاد به پیشوازم
آگاهی نذاشته جای پیچ واسم
نمیذاره بره به بیراهه
میگه فرستادمونی و نمیباره
پشت یه ویرانه جلوم یه دیواره
هنو پی کاره عجب دلی داره
که سکان دستشه پشمارو ریزوند
رو برنامه زین کرده اسبارو میزون
هرچی بُت ساختی رو از پایه ویرون
تنها تو گوده و الباقی بیرون
به حق وصل نه به حزب و جناح
انسانیته که چشم و چراغشه
پای هدفش جونشم میده
مهم نی زیر پرچم بره اسم و صداش
پیشگوئه نمونش
به زودی میبینی خرمشهر میگیره کارماشو از اینا
از اشک تمساح تا سو استفاده از اسم جانباز و شهیدا
به حرمت مادری که خون گریه کرد
پدری که به وطنش جون هدیه کرد
قربانی شدن تا ایران بمونیم
بی حکمته بی هوا و بی آب بمونی
نه تو جرقه شدی توی انبار باروت
نپرس به دست کی پروانه ها سوخت
به قیمت نفت فروخت الماس و یاقوتو
کثیف کردن حتی دستارو با خون
تو جرقه شدی توی انبار باروت
نپرس به دست کی پروانه ها سوخت
نمیمونه اسم هیچکدومشون
عوضش خوزستان توی افسانه ها موند
یه من اینجا داغداره
یه من مهاجره و آواره
یه من زخمی و خونی
یه من توی لیست آبانه
یه من شده تبعید از خونه دور
یه من حبس توی سلولِ سوت و کور
یه من منتظر حکم اعدام
یه من مفلوک تو آینه رو به رو
یه من شرمنده خانواده اس
یه من تحت تحریمای ظالمانه اس
یه من رسیده ته خط
فقط زدن به سینش دست رد
یه من اقلیت و بی پناهه
یه من محروم و بی قراره
یه من صدای عربدش
با لب خشک و تشنه پیچید العطش