لیلی بنشین خاطره ها را رو کن لب وا کن و با واژه بزن جادو کن لیلی تو بگو حرف بزن نوبت توست بعد از من و جان کندن من نوبت توست دیوانه تر از من که کسی هست کجاست یک عاشق اینگونه از این دست کجاست ای شعله به تن خواهر نمرود بگو دیوانه تر از من چه کسی بود بگو من را بگذار عشق زمینگیر کند این زخم سراسیمه مرا پیر کند این پچ پچه ها چیست رهایم بکنید مردم خبری نیست رهایم بکنید لیلی تو ندیدی که چه با من کردند مردم چه بلا ها به سرم آوردند در خانه ی من عشق خدایی میکرد بانوی هنر ، هنرنمایی میکرد لیلی تو ندیدی که چه با من کردند مردم چه بلاها به سرم آوردند در خانه ی من عشق خدایی میکرد بانوی هنر ، هنرنمایی میکرد من زیستنم قصه ی مردم شده است یک تو وسط زندگی ام گم شده است من پای بدی های خودم میمانم من پای بدی های تو هم میمانم من را به گناه بی گناهی کُشتی بانوی شکار اشتباهی کشتی این ها همه کم لطفی دنیاست عزیز این شهر مرا با تو نمیخواست عزیز لیلی تو ندیدی که چه با من کردند مردم چه بلاها به سرم آوردند در خانه ی من عشق خدایی میکرد بانوی هنر ، هنرنمایی میکرد لیلی تو ندیدی که چه با من کردند مردم چه بلاها به سرم آوردند در خانه ی من عشق خدایی میکرد بانوی هنر ، هنرنمایی میکرد