مرغ سحر ناله سر کن داغ مرا تازه تر کن ز آه شرر بار این قفس را برشکن و زیر و زبر کن بلبل پر بسته ز کنج قفس درآ نغمه آزادی نوع بشر سرا وز نفسی عرصه این خاک توده را پر شرر کن، پر شرر کن ... ظلم ظالم جور صیاد آشیانم داده بر باد ای خدا ای فلک ای طبیعت شام تاریک مارا سحر کن ... عمر حقیقت به سر شد عهد و وفا بی ثمر شد ناله عاشق ناز معشوق هر دو دروغ و بی اثر شد ظلم ظالم جور صیاد آشیانم داده بر باد ای خدا ای فلک ای طبیعت شام تازیک مارا سحر کن نو بهار است گل به بار است ابر چشمم ژاله بار است این قفس چون دلم تنگ و تار است شعله فکن در قفس ای آه آتشین دست طبیعت گل عمر مرا مچین ...