چه مانده بی تو، از این جوانی نماندی آخر به هر زبانی چه سرنوشتی، چه روزگاری، چه رفته بر من، خبر نداری نرفته بودی که برنگردی، کسی نداند که تو با من چه کردی ندارم انتظار از دلم قرار، از تو بی وفایی ببین روز شده ماه، ماه شده سال جان من کجایی؟ دگر بیش از این روا نیست بدانی غمم را نیایی ببین با من و روزگارم چه ها کرده این جدایی چه ها کرده این جدایی ♪ ای نگارم دل ندارم تا به غم سپارم، زمستان شده بهارم دادِ این دل بی تو آخر میرسد به جایی، پشیمان شوی بیایی دگر بیش از این روا نیست بدانی غمم را نیایی ببین با من و روزگارم چه ها کرده این جدایی چه ها کرده این جدایی ندارم انتظار از دلم قرار، از تو بی وفایی ببین روز شده ماه، ماه شده سال جان من کجایی؟ جان من کجایی؟