گفتی چه خبر ؟! از تو چه پنهان خبری نیست در زندگی ام غیر زمستان خبری نیست در زندگی ام، بعد تو و خاطره هایت غیر از غم و اندوه فراوان خبری نیست انگار نه انگار دل شهر گرفته ست از بارش بی وقفه ی باران خبری نیست در آتش نمرود تو میسوزم و افسوس از معجزه گلستان خبری نیست گفتند که پشت سرمان حرف زیاد است از معرفت قوم مسلمان خبری نیست ای کاش کسی بود که می گفت به یوسف در مصر به جز حسرت کنعان خبری نیست در فال غریبانه ی خود گشتم و دیدم جز خط سیاهی ته فنجان خبری نیست گفتی چه خبر ؟! گفتم و هرگز نشنیدی جز دوری ات ای عشق، به قرآن خبری نیست