ببین، زندگی رو شروع کن، تازه جوونی پاتو از روزگار برندار از زندگی، نترس ♪ یکی بود یکی نبود، دیگه نبود گنبدِ کبود جاش آسمون خراش داشت قد بلندشو به رخ من میکشید میگفت بلند بشو، خم نشو جلو هر کس و ناکس به رویِ ناامید درو باس بست پس برو سمت رویات و عشقت جلوتر یه تابلوست نوشته، گور بابای همه کاری رو بکن که میطلبه تنت دنیا رو خدا ساخت بری پی آرزوهات، خیلی، خیلی زوده تا منم بشم یه آدم عادی و برم پی زن و زندگی وقتی هنوز زنده ای باید خرج کنی عمرتو تو یه راه نو تو میخوای عین همه بشی مهندس و دکتر بشو، اگه، خودت دوست داری میگن با والدینت باید دوست باشی ولی نذار کسی مجبورت بکنه، سرکوبش بکنه پرنده خیالتو، بذا راحت کنم خیالتو چرا، کاری رو میکنی که تش معلومه کمی کار جدید، بابا کشف هم خوبه یه لشکر توی هر آدم، آدم هست آره هر چقدر بخوای بازم آدم هست درون خودت، جوونی خودت، پس تنهایی میرسی به مقصود خودت من منظورم اینه که، تف به دنیا و مال و ثروت جهانی شدن رویامه میرسم بهش پس قاف قافمو قافله سالار قافیه ام، نافمو با مافیا بریدن