جاری ام ،واسه جهت کلی جا دارم واسه ریختن پشت سد، کلی جادارم من از اونام که کمیت رو به باد دادم تو از اونا که واسه عدد، کلی جا دارن پا تو می کوبی کف خاک می شی کوه لب درّه ام واسه پرت کلی جا دارم دستات تو امنیت کلی قابلن من دستام واسه شرط کلی جا دارن بدون رنگم، تو ولی نه رنگ آمیزی می شی تو رنگای شهر دستاتو می بنده دستای سرد که دستبندتِ رو دستای من (آها) تو پاهات تو همین شهر کلی راه دارن من واسه شهرای بعد کلی جا دارم زنجیر خطری، تحمیل نظری منکرتم، واسه رعد کلی جا دارم زندون اونایی که قصد هوا دارن من واسه عطشای لب کلی جا دارم نفسات ازم جزر و می خواد و من نفسام هنو واسه مد کلی جا دارن بدون رنگم، تو ولی نه رنگ آمیزی می شی تو رنگای شهر دستاتو می بنده دستای سرد که دستبندِت روی دستای من (آها) بدون رنگم تو ولی نه رنگ آمیزی میشی توی رنگای شهر دستاتو می بنده دستای سرد که دستبندِت روی دستای من