روی آجرای کوچیک دیوار قلبم یه تابلوئه که روش نوشته خطر ریختن، میخواد بترسم روی آجرای کوچیک دیوار قلبم یه تابلوئه که روش نوشته از پایه کجه ممکنه همیشه سایه نده نوشته سر به سرش نذاری که بناش کله خره از همون اول می دیدم که در به در بود و هنوزم در به دره خودش به تنهایی ملات ساخته تنهایی همه چیو خراب ساخته جلو باد میشه جامه میلرزه جلو جام میشه باده میرقصه روی آجرای کوچیک دیوار قلبم نوشته ریختن، یه حس سادس جای خوبی نیس واسه تکیه دادن آواره نصیب من آواره نصیب من آواره آواره نصیب من آواره نصیب من آواره آواره نصیب من آواره نصیب من آواره آواره نصیب من آواره نصیب من آواره بهتر از پاکی بی احساسه، عشق یه فاحشه بعد بکارت تاریکی از نور بهتره وقتی، خورشید قاتل محض ستارس خیلی وقتا همین بوده واقعیت همینه که بدی خوبه از فردای کسی حرف نزن تا، خبر نداری از دیروزش روی دیوارای آجر قلبم نوشته امشب بدجوری، بیخیال قبلا و بیخیال بعدا مهم اینه هنوزم میخونم و هستم روی آجرای دیوار قلبم نوشته از دنیا اینه سهمم حرکت دست و لبم چندتا کلمه واسه من شدنم تا گم شدن تو چشمای خودم اشکم، بغضم، حسّای گمم مغرور تا روزی که واسم جلو ورقه ی شکست با امضای خودم آواره نصیب من آواره نصیب من آواره آواره نصیب من آواره نصیب من آواره آواره نصیب من آواره نصیب من آواره آواره نصیب من آواره نصیب من آواره آواره نصیب من آواره نصیب من آواره آواره نصیب من آواره نصیب من آواره آواره نصیب من آواره نصیب من آواره آواره نصیب من آواره نصیب من آواره آواره نصیب من آواره نصیب من آواره...