ما کلی زجر کشیدیم کلی سختی میدونم اما همین سختیا بودن که الان میتونیم بگیم مردیم این خیلی خوبه، ما هیپ هاپیا هممون شکل همیم واسه ما میکروفون یه دنیا عشقه میدونی پسر اما این روزگار گَنده اما ما باش میجنگیم اونقدی که تا شکستش بدیم چه روزگاری سردی لحظات گند و غمگین پشت هم به صف شدن و حاضرن با شمشیر این قلب منو جر بدن اما ترس تو من نیست من هشت سالم بود آخرین بار ترسیدم از لنگی لاستیک دوچرخه م چون ندادم ترجیح که پشت چرخ بعدی باشم اما باختم مشتی چه میشه کرد حرفی نمیشه زد وقتی باشه هرچی کشکی باشه هرکی هرکی درویش قسم به تار موت قسم به آبروت قسم به روزهایی که پر از فقر و ساده بود قسم به کشکول و تبرزینت لای پوست قسم به عصای درمونده ی گدای کور تو مرامم این نبود شاد باشم دوست غمگین این نبود با اینکه اندازه کافی زندگیم شیرین نبود خنجرم تو جیب نبود نامردی رو خوب دیدم اما تو وجوده خستم نیست هنوز ترس حتی از هرگنده لات شاخی نیست عمو من تو کثافت جنگم ترس درگیری نموند تو قلبم قسم به تو درویش که هیشکی اهل شر نی وقتی سگ شم حتی اگه بالا بودم زور روی زیریم نبود اونقدی که مشت خوردم خون توی بینیم نموند قسم به تو درویش که اهل درد سر نیستم اما دست تقدیر آرزومو نشنید و پام تو جاده لغزید پس حق داری بزنی تو چشمای من زل اما محاله که بشم توی راه شب گم این خیابونا یه عمر جفت منو کفشمن من از برم شاهراها و کوچه های تنگو زندگی هیپ هاپی بدون حد و مرز بدون ترس انتهای رنگ شب زندگی هیپ هاپی زندگی چند تا مرد تو عمق درد اما سربلند بازم زندگی هیپ هاپی بدون ترس بدون حد و مرز انتهای یک شب زندگی هیپ هاپی زندگی چند تا مرد تو عمق درد اما سربلند بازم همه دور بریام میگفتن نرم سراغ شب نرم تو راه خلاف و نشم مچاله تر نشستن گفتن از هر زیر و بم تو زندگی اما خودم پرم بگین من از کجا بگم ها أ شب به شب بیدار نخ به نخ سیگار لب به لب لیوان الکل سر به سر می ذاشت با من خط کج زیاد تو راه راست من می کاشت اما خواستم در بیام از نگاه به سختیا از بیست و یک سال حسرت بیست و یک سال دردم تلخیای شهرم بیست و یک سال جنگم درد پشت و خنجر زخم مشت تو فکم سه تا کارد رو دستم استرس تو مغزم أ مرگ باورام تنگ شدن جا برام قتل خواهرام برادرام نفرینای شاهرگام تو هر غروبی با عزا یه درد بد تو سینه یه درده لاعلاج از نیازی که یه آدم آس و پاس به خون داشت من سرباز قُماری بودم که آس و شاه نشون داشت بی بی ام تو این قمار داشت حکم مادرم و هیپ هاپ لعنتی شد زندگی و باورم زندگی هیپ هاپی بدون حد و مرز بدون ترس انتهای رنگ شب زندگی هیپ هاپی زندگی چند تا مرد تو عمق درد اما سربلند بازم زندگی هیپ هاپی بدون ترس بدون حد و مرز انتهای یک شب زندگی هیپ هاپی زندگی چند تا مرد تو عمق درد اما سربلند بازم همه بازیکنا به صف شین که شروع شده بازی محاله محاله حالا خالی بشه باطری حالا که به گوش توم صابون من ماسید باهاش حال کردی من داغونتم داشی بیست و هفت فروردینِ شصتو نه یه جایی افتاد اتفاقی یه اتفاق خاصی مامان من زایید یه گوله آتیش آتیشی که از اولش رو قانونا شاشید برگرفته از کتاب قاتلای جانی فهمید که خیابونا جای بچه ها نی اما باز دید بچه ها که پر می کنن لاتی این به بعد چه خونایی که رو زمینا پاشید این به بعد چه پولایی که تو قمارا خوابید این به بعد میفهمی که باید حقو چاپید باید پولو پس گرفت هر چند که باشه ناچیز پسر چه حالی داره زندگی هیپ هاپی زندگی هیپ هاپی بدون حد و مرز بدون ترس انتهای رنگ شب زندگی هیپ هاپی زندگی چند تا مرد تو عمق درد اما سربلند بازم زندگی هیپ هاپی بدون ترس بدون حد و مرز انتهای رنگ شب زندگی هیپ هاپی زندگی چند تا مرد تو عمق درد اما سربلند بازم زندگی هیپ هاپی بدون حد و مرز بدون ترس انتهای رنگ شب زندگی هیپ هاپی زندگی چند تا مرد تو عمق درد اما سربلند بازم