تو خیابون همه گریه میکردن هر ده قدم که راه میرم تشنه میشم امروز که کوره بذار فردا رو ببینیم از چشم دیشب خبر شوک شد پخش مرگ مهسا که زد رفت تو حاشیه تموم بحثا که میدونی که مرگ خبر چهل ساله باز کم میشه یکی دیگه از ما توی خونه موندن نیست دوای درد از سمت خونه سعید به سمت تئاتر شهر که اپراتور مترو گفت تئاتر مرگه اینجا خوش آمدید توی ایستگاه همه سرفه میکردن گاز از تو ریه هاشون شعله میزد پارک تو محاصره ی لشکر دیو، تیر صدای جیغ همه شوکه میشن من اینجا تو این شهر مسافرم نمیخواد بهم بگی کجا برم هرچی که دیدم هرچی شنیدم هرچی که میگم با چشای خودم دیدم باچشای خودم دیدم با چشای خودم دیدم با گوشای خودم شنیدم یه دختر گفت آقا بیا اینور بهتره باشه جمعیت بیشتر یکی دیکه داشت ماسک پخش میکرد شدت گاز میشد باز وحشی تر دود سیگارو که فوت کرد تو چشام تازه کل سیاهی رو روشن دیدم منور آسمونو روشن میکرد هرچی داد میزنن پرتر میشن موتورای دو ترکه دنبال طعمه رد تایر قیر آسفالتو خورده یه دسته مو حبس تو یه دست مشت فریاد ولش کن بسیجی بزدل می خوام برم پیش شوهرم فقط برم پیش شوهرم گفت خودم میشم شوهرت شوهرتم میبرم کل عمرتم میبرم همه زندگیتو میبرم تصویرا میگذرن صداهارو میشنون گوشام واضح یه لاکپشت که کوله مه سپر ساچمه یه حبسی که شاید باز هشتگ داغ شه ما که دست خالی کاری از دستمون بر نمیاد که سوگواری واسه گذر از غم میشه لازم پس تو خیابون همه گریه میکردن به اجبار یکی از گاز فل فل یکی احساس حتی اگه قد نده عمر به پیروزی ولی بازم میدونیم که میشه کش داد "ما از شما نمیترسیم" جوابی که خود سوال بهش داد یه حس که بودنش تو لحظه به دیدنش توی اخبار میرزه تف تو اون که گفت آزادی ترسه آزادی جنگه تو شهری که بهش زور مذهب می چربه آزادی رقصه وقتی که شالش آزاد دور سرش میچرخه گرماشو لمس نکردم رو پوست ولی با چشمای خودم دیدم خون چه رنگه من اینجا تو این شهر که ساکنم نمی خواد بهم بگی کجا برم هرچی که دیدم هرچی شنیدم هرچی که میگم با چشمای خودم دیدم با چشمای خودم دیدم