خیابون هم دیگه طرف حق نی زیرته و میگه تو هم میخوای هول من شی اونور دارن یکیو میکشن پس بپا تو نشی نفر بعدی باورات باعث میشن که کنی فرار پسر اما اونو میبینی که میخوان فداش بشن تو چشمی ، ولی هیچوقت تورو نمیبینن آدما یاد گرفتن که روهم سوار بشن تو هم خسته از زندگی و آدم های توش میری خونه شاید بهتر کنه حالتو یه دوش بعدهم میری که بکنی خداتو بغل ولی اونم نیست و میرسی به حرف های پوچ ما نسلمون فرق داشت تخت هامون پر داشت پرهایی که ندارن الان حس پرواز من فکر فردام تو فکر من باش رفیق چون زبان سرخ سر سبز را دهد بر باد الان سقف بالا سرم آسمونه پاکه مقصدم مشخصه تابوت ساکت من و فشنگ و اسلحه ام بعد در اختیار آغوش کامل