عمرمون میگذره چه ساده، بی هدف با پای پیاده قهرمانِ خفه خون گرفتن و پُشت پا از هر کی خوردن میترسیم از خرابیِ هر چی که ساختیم پیر شدیم و تو زندگی، قافیه رو باختیم دروغ بگو بزار بازم فِک کنم آسمونم آبیه بخند بزار باز هم حس کنم زندگیم پُر از شادیه وایسادی تویِ صف قطار؟ من روزامو دادم به جایِ شبام پَ یه گوشه ای رو من دارم الان از تنهایی با تو یکی دَرام وسط این همه دوراهی، یه راهی هست اصلی سخت نیست همونی بشو که هستی واسه روانیا پیچایِ جاده بَس نیست دنیا قَد بادبادکام بود وقتی من بادبادکران بودم یه چیز بین روشن و تاریک، مابین وحشی بودن و رام بودن همه خراب اون، اون عاشق پرواز ببین خالق گرمی، خودش حاصل سرماست دروغ بگو بزار بازم فِک کنم آسمونم آبیه بخند بزار باز هم حس کنم زندگیم پُر از شادیه شاخ به شاخ شو با همه نوستالژی هایِ قدیمیت یک خاطره خاص بساز تو با اون صدایِ صمیمیت از خاکسترِ ترس هات مثلِ سیمرغ پَر بزن آرزوهاتو با تلاشت رنگ حقیقت بزن خوابی؟ یا که زدی به خواب؟ بیا بیرون از این نقاب بندی نمیدی به آب بفهم بیا بریم اونورِ حصار این خَفَقان فَوَران میکنه این خطها هَم نوسان میکنه گفت قَفَست طلاست دیواراش گفتم نمیتونم نفسام میبُره حاجی من آجر اصلیِ دیوارم وزن دیوارو تا پایِ تصفیه میارم من اونقدر أ قانون بیزارم که وقتی کَنده بشم نذری نمیذارم دوسَم دارن هم پُتک هم بنا اما من نه نگران هم بندام اینایی که میگن هیشکیو ندارن زود تَرَک می خورن از سرما یه دایره دیگه دور دایره یِ بعدی داراییِ هر دایره توو دایره قبلی دایره ها بَعدِ اول اتفاق و جبری دایره اول و رأس نمیکنه تغییر نه نمیکنم تغییر نمیکنی تغییر بعضی چیزا چه خوب چه بد نمیکنن تغییر نه تَش خاک نی نمیمیری اونکه وایساد رویِ قله نی دنبالِ تحقیر