نه آثاری ز دیروز و نه اخباری ز فردا همین لحظه به زودی میشود دیروز و گر صد سال هم باشی همین روز و شب است و حسرت دیروز و شادی های ناکرده بیا تا فرصتی مانده در این لحظه، همین لحظه بمان با من، بخوان با من، برقص و پایکوبی کن که با چشمی به هم خوردن، کنار صحنه میمانی، نه میرقصی، نه میخوانی بیا با من در این لحظه، همین لحظه، برقص و پایکوبی کن بیا با من در این لحظه، همین لحظه، برقص و پایکوبی کن بیا با من در این لحظه، همین لحظه، برقص و پایکوبی کن ♪ زمان تنگ است، فرصت را غنیمت دان که تا امروز امروز است، بده دستی به دست دوست و دست دیگرت دشمن که با چرخ فلک با هم بچرخیم و رها شیم از غم و کینه به جای غصه دیروز خوردن، نقشه فردا کشیدن بمان با من در این لحظه، غم دیروز و فردا را به دست باد بسپار و بمان با من در این لحظه، همین لحظه ♪ بیا با من در این لحظه، همین لحظه، برقص و پایکوبی کن بیا با من در این لحظه، همین لحظه، برقص و پایکوبی کن بیا با من در این لحظه، همین لحظه، برقص و پایکوبی کن ♪ بیا با من در این لحظه، همین لحظه، برقص و پایکوبی کن بیا با من در این لحظه، همین لحظه، برقص و پایکوبی کن بیا با من در این لحظه، همین لحظه، برقص و پایکوبی کن بیا با من در این لحظه، همین لحظه، برقص و پایکوبی کن بیا با من در این لحظه، همین لحظه، برقص و پایکوبی کن بیا با من در این لحظه، همین لحظه، برقص و پایکوبی کن بیا با من در این لحظه، همین لحظه، برقص و پایکوبی کن بیا با من در این لحظه، همین لحظه، برقص و پایکوبی کن بیا با من در این لحظه، همین لحظه، برقص و پایکوبی کن بیا با من در این لحظه، همین لحظه، برقص و پایکوبی کن (بیا با من در این لحظه، همین لحظه، برقص و پایکوبی کن)