گویند که شب تاریک است گویا که روز تاریکتر گویا که گردن ما از تار مو باریکتر گویند که سفره دل با صفای خویش بیآرا گویا که دل ندارد آن مرغ خوش صدا را پس چی کار کنم برات چی کار کنم برات چی کار کنم برات عزیز من چی کار کنم برات بگو چی کار کنم برات چی کار کنم برات عزیز من گویند که عاشق تویی پس خویش به خاک و خون زن گویند که هیزم خود بر آتش جنون زن گویند که سر بلند است عاشق به راه و مستی گویا که هیچ نباشد میلش به راز هستی حالا چی کار کنم برات چی کار کنم برات چی کار کنم برات عزیز من چی کار کنم برات بگو چی کار کنم برات چی کار کنم برات عزیز من چی کار کنم برات چی کار کنم برات چی کار کنم برات عزیز من چی کار کنم برات بگو چی کار کنم برات چی کار کنم برات عزیز من