سواره از روش رد شدم الانم بار چهارمه من امروز یه چیزیم هست نمیدونم چمه نفس های حبس شده نگاه های بی تاب اصلا من چرا اینجام این بالا رو این طناب پیچ خوردن و تاب خوردن و دورم چشمای نگران منتظر افتادنم یا رسیدنم به پایان من نمیترسم که این زمین از من بوسه بگیره چون بهترین نمایش هربند بازی یک تهش بمیره نمی دونم شاید امروز سیبمو نخوردم یا واسه همسایم که مرد کم تاسف خوردم آره من بد آوردم شاید قدمامو نشمردم شاید واسه این چرندیات من دیگه کم آوردم پیچ خوردن و تاب خوردن و دورم چشمای نگران منتظر افتادنم یا رسیدنم به پایان من نمیترسم که این زمین از من بوسه بگیره چون بهترین نمایش هربند بازی یک تهش بمیره نمی دونم