ژوزی روز دراز و سختی بود اون پایینا ته جاده راهمو گم کردم رسیدم گفتی ک شرمنده ام حالا فقط تو میتونی یکم میزونم کنی یه رنگین کمون بخونی یه ترانه جاری کنی یه امشب بزار میزون باشه چون خیلی وقته هیچی میزون نبوده سایه زیاده تاریکی زیاده ژوزی تو عمق یه مرد تَرد و ساکن می خوام یه رنگین کمون بخونی یه ترانه جاری کنی اون قطاری ک باهاش اومدم رفت همه عمرم به هدر رفت ذهنمو فروختم رویاهامو دور ریختم فردا شروع میکنم به دیروز نگاه کنم ولی تو اون موقع یه رنگین کمون بخون چند جور تشنگی هست ژوزی که تو هیچ وقت نمیشناسی همین اطراف ته جاده واسه منی که راهو گم کردم حالا فقط تو میتونی یکم میزونم کنی یه رنگین کمون بخونی یه ترانه جاری کنی یه امشب بزار میزون باشه چون خیلی وقته هیچی میزون نبوده ژوزی یه رنگین کمون بخون اگه میتونی یه رنگین کمون بخون یه امشب بزار همه چی میزون باشه ژوزی یه رنگین کمون بخون