توی یه جاده ی بی انتها, قدم زنون بی سر و صدا اند بی خیالی اند تنهایی, رفتم بدون یاری تا اینکه یهو فهمیدم صدایی رسید به گوشم بی حرکت یهو ایستادم تو رو پیش چشمام دیدم دست بر غذا تار بودی از دور پیدا نبودی دویدم تو رو بهتر ببینم چهرتو واضح ببینم دیویدم و دویدم و دویدم تا اینکه به تو رسیدم دویدم و دویدم و دویدم تو رو پیش چشمام دیدم وقتی رسیدم جیم شدی رفتی و یهو دود شدی با خودم گفتم چه کاری بود زکی بابا اینم سر کاری بود سر و کله رو کج کردم اون وری برم تو تریپ بیخیالی گفتم پس اون کی بود دیدم ولش بابا, چیزی ندیدم آسمون یهو گفت غور غور بارون ریخت رو سرم شلوپ شلوپ گفتم بابا شانس رو باش این آدم بدبخت رو باش دویدم و دویدم و دویدم تا اینکه به تو رسیدم دویدم و دویدم و دویدم تو رو پیش چشمام دیدم دویدم و دویدم و دویدم تا اینکه به تو رسیدم دویدم و دویدم و دویدم تو رو پیش چشمام دیدم دویدم و دویدم و دویدم تا اینکه به تو رسیدم(دویدم) تا اینکه به تو رسیدم(دویدم)