دی پیر می فروش که ذکرش به خیر بادگفتا شراب نوش و غم دل ببر ز یاد گفتم به باد میدهدم باده نام و ننگگفتا قبول کن سخن و هر چه باد باد سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دستاز بهر این معامله غمگین مباش و شاد بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچدر معرضی که تخت سلیمان رود به باد حافظ گرت ز پند حکیمان ملالت استکوته کنیم قصه که عمرت دراز باد