در تب و تاب رفتنم ، به فکر راهی شدنم تو ای همیشه هم سفر، مرا شناختی تو اگر مرا پس از من بنویس ، به هر کس از من بنویس ای تو هوای هر نفس ، هر نفس از من بنویس مرا به دنیا بنویس ، همیشه تنها بنویس به آب و خاک ، آتش و باد ، برای فردا بنویس تو جان من باش و بگو ، به یاد من باشو بگو میلاد من باش و بگو ، جانان من باش و بگو ،،،،، نفس اگر امان نداد ، روی خوشی نشان نداد رفت و دوباره برنگشت ، مرا دوباره جان نداد دست و زبان من تو باش ، نامه رسان من تو باش حافظه ی تبار من ، نام و نشان من تو باش بگو حکایت مرا ، قصه ی هجرت مرا توشه ای از غزل ببخش راه زیارت مرا تو جان من باش و بگو ، جانان من باش و بگو به یاد من باش و بگو ، میلاد من باش و بگو ،،،،، نفس اگر توان نداد ، مرا دوباره جان نداد به این همیشه ناتمام ، زمان اگر امان نداد تو جان من باش و بگو ، زبان من باش و بگو بر سر گلدسته ی عشق ، اذان من باش و بگو بگو که مثله من کسی ، به پای عشق سر نداد از آنسوی آبی آب خبر نشد ، خبر نداد تو جان من باش و بگو ، به یاد من باشو بگو میلاد من باش و بگو ، جانان من باش و بگو به یاد من باش و بگو ، میلاد من باش و بگو جانان من باش و بگو ، به یاد من باش و بگو