ای عزیز رفته از دست ای سفر کرده ی دلتنگ ای بت شیشه ای من ای اسیر معبد سنگ توی معبد دل من اومدی ساده نشستی از من و سختی قلبم عاقبت تو هم شکستی اگه ما هر دو شکستیم از شکست هم شکستیم اگه ما هر دو شکستیم از شکست هم شکستیم ۰۰۰ کاش از اول میدونستم درد تو درد منم بود لحظه ای که میشکستی لحظه شکستنم بود روبرو آیینه نبودی کمک من شده بودی نه یک معشوق نه یک همزاد روح این تن شده بودی اگه ما هر دو شکستیم از شکست هم شکستیم اگه ما هر دو شکستیم از شکست هم شکستیم ۰۰۰ ندونستم ندوستم واسه من مثل هوایی تو شکستنی تر از خواب خواب ناز بچه هایی ندونستم رفتن تو رفتن روح من از تن معنی نبودن تو لحظه لحظه مردن من ۰۰۰ اگه ما هر دو شکستیم از شکست هم شکستیم اگه ما هر دو شکستیم از شکست هم شکستیم اگه ما هر دو شکستیم از شکست هم شکستیم اگه ما هر دو شکستیم از شکست هم شکستیم اگه ما هر دو شکستیم از شکست هم شکستیم اگه ما هر دو شکستیم از شکست هم شکستیم