نگاه کن که غم درون دیده ام چگونه قطره قطره آب میشود چگونه سایه ی سیاه و سرکشم اسیر دست آفتاب میشود نگاه کن تمام هستیم خراب میشود شراره ای مرا به کام میکشد به اوج میبرد مرا به دام میکشدنگاه کن نگاه کن که غم درون دیده ام چگونه قطره قطره آب می شود چگونه سایه ی سیاه سرکشد اسیر دست آفتاب می شود نگاه کن تمام هستی ام خراب می شود شراره ای مرا به کام می کشد به اوج می برد مرا به دام می کِشد نگاه کن تمام آسمان من پر از شهاب می شود تو آمدی ز گلها زسرزمین ابرها زسرزمین نورها نشانده ای مرا به زورقی ز اوج ها زابرها و نورها مرا ببر مرا ببر امید دلنواز من ببر به شهر شعرها و شورها به راه پر ستاره می کشانی ام فراتر از ستاره می نشانی ام