از خانمان آواره ام از دست عشق از دست عشق سر گشته و بیچاره ام از دست عشق از دست عشق 2 ای کاشکی بودی عدم تا باز رستی از عدم 2 می سوزم از سر تا قدم از دست عشق از دست عشق 2 ای کاشکی بودی عدم تا باز رستی از عدم 2 پرورده کردم خانمان سر گشته ام گرد جهان 2 ای کاشکی بودی عدم تا باز رستی از عدم گویم به خود افسانه ای از دست عشق از دست عشق 2 ای کاشکی بودی عدم تا باز رستی از عدم هر روز و شب دیوانه ای در گوشه ویرانه ای 2 ای کاشکی بودی عدم تا باز رستی از عدم گشتم ضعیف و نا توان از دست عشق از دست عشق 2 ای کاشکی بودی عدم تا باز رستی از عدم 3