باز بوی باورم خاکستریست صفحه های دفترم خاکستریست پیش از این ها حال دیگر داشتم هر چه می گفتند باور داشتم پیرها زهر هلاهل خورده اند عشق ورزان مهر باطل خورده اند باز هم بحث عقیل و مرتضی ست آهن تفدیده مولا کجاست ♪ نه فقط حرفی از آهن مانده است شمع بیت المال روشن مانده است نه فقط حرفی از آهن مانده است شمع بیت المال روشن مانده است ♪ دست ها را باز در شب های سرد ها کنید ای کودکان دوره گرد مژدگانی ای خیابان خواب ها می رسد ته مانده بشقاب ها در صفوف ایستاده بر نماز ابن ملجم ها فراوانند باز سر به لاک خویش بردید ای دریغ نان به نرخ روز خوردید ای دریغ ♪ گیر خواهد کرد روزی روزیت در گلوی مال مردم خوارها من به در گفتم ولیکن بشنوند نکته ها را مو به مو دیوارها ♪ با خودم گفتم تو عاشق نیستی آگه از سر شقایق نیستی غرق در دریا شدن کار تو نیست شیعه مولا شدن کار تو نیست ♪ نه فقط حرفی از آهن مانده است شمع بیت المال روشن مانده است نه فقط حرفی از آهن مانده است شمع بیت المال روشن مانده است ♪ دست ها را باز در شب های سرد ها کنید ای کودکان دوره گرد مژدگانی ای خیابان خواب ها می رسد ته مانده بشقاب ها در صفوف ایستاده بر نماز ابن ملجم ها فراوانند باز سر به لاک خویش بردید ای دریغ نان به نرخ روز خوردید ای دریغ ♪ گیر خواهد کرد روزی روزیت در گلوی مال مردم خوارها من به در گفتم ولیکن بشنوند نکته ها را مو به مو دیوارها