دانی که چنگ و عود، چه تَقریر می کنند
پنهان خورید باده، که تَعزیر می کنند
ناموسِ عشق و رونقِ عُشاق می بَرند
عیبِ جوان و سرزنش پیر می کنند
تشویشِ وقت پیرِ مُغان می دهند باز
این سالِکان نِگَر، که چه با پیر می کنند
ما در برون در، شده مغرور صد فریب
تا خود درون پرده، چه تدبیر میکنند
مِی خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری، همه تزویر میکنند
مِی خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری، همه تزویر میکنند
دانی که چنگ و عود، چه تَقریر می کنند
پنهان خورید باده، که تَعزیر می کنند
ناموسِ عشق و رونقِ عُشاق می بَرند
عیبِ جوان و سرزنش پیر می کنند
جز قلب تیره هیچ نشد، حاصل و هنوز
باطل در این خیال، که اِکسیر می کنند
فِی الجُمله اعتماد نکُن، بر ثبات هیچ
کاین کارخانه ایست که تغییر می کنند
مِی خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری، همه تزویر میکنند
مِی خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری، همه تزویر میکنند
♪
دانی که چنگ و عود، چه تَقریر می کنند
پنهان خورید باده، که تَعزیر می کنند
ناموسِ عشق و رونقِ عُشاق می بَرند
عیبِ جوان و سرزنش پیر می کنند
تشویشِ وقت پیرِ مُغان می دهند باز
این سالِکان نِگَر، که چه با پیر می کنند
ما در برون در، شده مغرور صد فریب
تا خود درون پرده، چه تدبیر میکنند
مِی خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری، همه تزویر میکنند
مِی خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری، همه تزویر میکنند
دانی که چنگ و عود، چه تَقریر می کنند
پنهان خورید باده، که تَعزیر می کنند
ناموسِ عشق و رونقِ عُشاق می بَرند
عیبِ جوان و سرزنش پیر می کنند
جز قلب تیره هیچ نشد، حاصل و هنوز
باطل در این خیال، که اِکسیر می کنند
فِی الجُمله اعتماد نکُن، بر ثبات هیچ
کاین کارخانه ایست که تغییر می کنند