برسان باده که غم روی نمود ای ساقی این شبیخون بلا باز چه بود ای ساقی ♪ حالیا عکس دل ماست در آیینه جام حالیا عکس دل ماست در آیینه جام تا چه رنگ آورد این چرخ کبود ای ساقی ♪ تشنه خون زمین است فلک، وین مه نو کهنه داسی است که بس کشته درود ای ساقی ♪ بس که شستیم به خوناب جگر جامه جان نه از او تار به جا ماند و نه پود ای ساقی نه از او تار به جا ماند و نه پود ای ساقی ♪ حق به دست دل من بود حق به دست دل من بود، که در معبد عشق سر به غیر تو نیاورد فرود سر به غیر تو نیاورد فرود ای ساقی ای ساقی ♪ در فروبند در فروبند که چون سایه در این خلوت غم با کسم نیست سر گفت و شنود با کسم نیست سر گفت و شنود ای ساقی ای ساقی