زمانی مهر من گرمای قلبت بود زمانی خانه ی عشق تو قلبم بود خطر در سنگر امنی چو من کردی سفر با یار شیدایی چو من رفتی گناهی گر به پایت بود بخشیدم چو پیراهن همه عیب تو پوشیدم خزانت را به گرمی در بغل کردم بهار عمر خود را با تو سر کردم ز من گشتی جدا دل را رها کردی ز خود راندی مرا فکر خطا کردی خطا کردی سرایم خانه ی غم شد رها کردی سپیدم را سیاه کردی خطا کردی خطا کردی خطا کردی کنون ای یار دیرین یار رفته که با کوچت بهار از کوچه رفته از این سو گر سفر کردی ز تقدیر سخن کوتاه کن راه سفر گیر که عشقت را به دست باد دادم به قلبم بی وفایی یاد دادم که از هجرت سخن با رود کردم خیالت شستم و نابود کردم ز من گشتی جدا دل را رها کردی ز خود راندی مرا فکر خطا کردی خطا کردی سرایم خانه ی غم شد رها کردی سپیدم را سیاه کردی خطا کردی خطا کردی خطا کردی