من مثل یه قطره شبنم می مونم عمر من اندازه ی یک نفسه کسی آتش به وجودم میزنه که برای من عزیزترین کسه وای که دلم طاقت دوریت و هیچ نداره فکر نبودن تو اشکمو در میاره ولی افسوس تو ز من خیلی دوری میدونم مثل قله های سخت و بی عبوری میدونم تویی اون خورشید بلند تویی اون چشمه ی نور منم اون کسی که تا ابد به یادت می مونم وای که دلم طاقت دوریت و هیچ نداره فکر نبودن تو اشکمو در میاره تو همونی که برام خواب میاری راه رفتن پیش پاهام می ذاری نفس طلوع خورشیدی ولی واسه من غروب و همرات میاری وای که دلم طاقت دوریت و هیچ نداره فکر نبودن تو اشکمو در میاره ولی افسوس تو ز من خیلی دوری میدونم مثل قله های سخت و بی عبوری میدونم تویی اون خورشید بلند تویی اون چشمه ی نور منم اون کسی که تا ابد به یادت میمونم وای که دلم طاقت دوریت و هیچ نداره فکر نبودن تو اشکمو در میاره