تو به من خندیدی و نمیدانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیده ام تو به من خندیدی و نمیدانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیده ام باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلوده به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک تو رفتی و هنوز سال هاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام های تو تکرار کنان میدهد آزارم و من اندیشه کنان غرق این پندارم که چرا خانه کوچک ما سیب نداشت خانه کوچک ما سیب نداشت ♪ تو به من خندیدی و نمیدانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیده ام تو به من خندیدی و نمیدانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیده ام باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلوده کرد به من نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک تو رفتی و هنوز سال هاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام های تو تکرار کنان میدهد آزارم و من اندیشه کنان غرق این پندارم که چرا خانه کوچک ما سیب نداشت خانه کوچک ما سیب نداشت