من خسته من تنها لب ساحل قدم زنون پای برهنه روی شن زارهای داغ دوون دوون خورشید با اون گرمای سوزانش میسوزون تنم مرغ های مهاجر هم هی پر زنون بالا سرم باصدای موجای سنگین غروب آسمون می شه رنگین ابرای تیره میان و میگیرن روی خورشید سایه میشه تنم سرد و میاد احساس تنهاییام یکه تنها می مونم با همه خاطره هام من خسته من تنها لب ساحل قدم زنون پای برهنه روی شن زارهای داغ دوون دوون خورشید با اون گرمای سوزانش میسوزون تنم مرغ های مهاجر هم هی پر زنون بالا سرم باصدای موجای سنگین غروب آسمون می شه رنگین ابرای تیره میان و میگیرن روی خورشید سایه میشه تنم سرد و میاد احساس تنهاییام یکه تنها می مونم با همه خاطره هام