من مرد تنهای شبم مهر خموشی بر لبم تنها و غمگین رفته ام دل از همه گسسته ام تنهای تنها غمگین و رسوا تنها و بی فردا منم تنهای تنها غمگین و رسوا تنهای بی فردا منم من مرد تنهای شبم مهر خموشی بر لبم ♪ من مرد تنهای شبم صد قصه مانده بر لبم از شهر تو من رفته ام کوله بارم را بسته ام بی فکر فردا با خود و تنها عابر این شبها منم بی فکر فردا با خود و تنها عابر این شبها منم من مرد تنهای شبم مهر خموشی بر لبم ♪ من مرد تنهای شبم صد قصه مانده بر لبم از شهر تو من رفته ام کوله بارم را بسته ام بی فکر فردا با خود و تنها عابر این شبها منم بی فکر فردا با خود و تنها عابر این شبها منم من مرد تنهای شبم مهر خموشی بر لبم من مرد تنهای شبم صد قصه مانده بر لبم من مرد تنهای شبم مهر خموشی بر لبم