یار می گوید الله، دلدار می گوید الله یار می گوید الله، دلدار می گوید الله هرکجا دیوانه و هشیار می گوید الله هرکجا دیوانه و هشیار می گوید الله ♪ آفتاب از کوه سر زد تا که ترک خی کنم گوسفندان را به صحرا برده و هی هی کنم از بلندی بنگرم بالای آن سرو سهی از جفای او شکایت با نوای نی کنم سروی به بوستان، گل در گلستان لیلا جان، جان، جان لیلا من تو را قربان لیلا جان، جان، جان لیلا من تو را قربان ♪ گر که آن آهوی وحشی در بیابان می چمد غم نباشد گر که عمری در بیابان طی کنم گر که آن زیبای مو در خیمه مو پا نهد بره سرخ جلو قربان پای وی کنم سروی به بوستان، گل در گلستان لیلا جان، جان، جان لیلا من تو را قربان لیلا جان، جان، جان لیلا من تو را قربان ♪ یار می گوید الله، دلدار می گوید الله یار می گوید الله، دلدار می گوید الله هرکجا دیوانه و هشیار می گوید الله هرکجا دیوانه و هشیار می گوید الله